The Neuroscience of Social Decision-Makings
مطالعه تصمیمگیری تلاش میکند توانایی اساسی ما برای پردازش گزینههای متعدد و انتخاب یک عمل بهینه را درک کند. از نظر تاریخی، اکثر تحقیقات در مورد تصمیمگیری تصمیمات صرفا فردی را بررسی کردهاند که در آن ما باید ارزشها و ترجیحات خود را در نظر بگیریم تا بتوانیم یک گزینه را انتخاب کنیم. به عنوان مثال، اغلب از شرکت کنندگان در آزمایش خواسته می شود که بین قمارهای ممکن یکی را انتخاب کنند یا مجموعه انتخابی را که بر حسب ویژگی های مختلف توصیف شده است، ارزیابی کنند.
با این حال، با توجه به اینکه ما در محیطهای اجتماعی بسیار پیچیده زندگی میکنیم، بسیاری از مهمترین تصمیمهای ما در چارچوب تعاملات اجتماعی گرفته میشوند و این تصمیمها علاوه بر ترجیحات فردی به انتخابهای همزمان دیگران وابسته هستند.
این تصمیمات اجتماعی را می توان به عنوان تصمیماتی تعریف کرد که بر دیگران و همچنین خودمان تأثیر می گذارد و بنابراین معمولاً برای اتخاذ این تصمیمها ترجیحات خودمان و سایرین در نظر گرفته می شود.
ما هر روز با این سناریوهای تصمیم گیری اجتماعی مواجه می شویم:
آیا باید به این شخص اعتماد کنم؟
آیا باید متقابلاً اعتماد این شخص را جبران کنم؟
آیا باید منصفانه با این شخص رفتار کنم؟
آیا باید این شخص را به خاطر رفتار ناعادلانه با من مجازات کنم؟
آیا باید نسبت به این شخص احترام قائل باشم؟
از چه کسی باید یاد بگیرم، الگو بگیرم یا تقلید کنم؟
و آیا باید هنجارهای اجتماعی را رعایت کنم؟
اگرچه تصمیمات اجتماعی در یک زمینه منحصر به فرد اتخاذ می شوند، به نظر می رسد که عناصر کلیدی را با تصمیمات فردی به اشتراک بگذارند. مانند بسیاری از تصمیمات، تصمیمات اجتماعی دشوار شامل تضاد روانی هستند، مانند تضاد بین منافع شخصی و منافع دیگران، مثلا زمانی که تصمیم میگیریم به دیگری با هزینه شخصی کمک کنیم یا خیر. تصمیمات اجتماعی همچنین می تواند شامل تعارض بین پاداش های کوتاه مدت و پاداش های دورتر، اما بالقوه بزرگتر باشد. مثلا آیا حاضرم هزینه های فوری نوع دوستی را تحمل کنم تا از مزایای بلندمدت یک رابطه همکاری پایدار بهرهمند شوم؟ در نهایت، مانند تصمیمات فردی، تصمیمات اجتماعی چالش برانگیز می تواند شامل تعارض بین احساسات و عقل باشد. در واقع، هم عاطفه و هم عقل ممکن است در تصمیم گیری اجتماعی نقش کلیدی را فراهم کنند. عواطف اجتماعی اغلب به ما کمک می کنند تا به تصمیمات انطباقی بیشتری نسبت به آنچه که با استدلال به تنهایی امکانپذیر است برسیم. به عنوان مثال وقتی احساس گناه ما را از آسیب رساندن به روابط با رفتار خودخواهانه منصرف می کند. در مقابل، توانایی نادیده گرفتن سوگیری های اجتماعی-عاطفی با کنترل شناختی نیز ممکن است در برخی شرایط محتاطانه باشد، مانند زمانی که خشم ناشی از رفتار ناعادلانه فرد قدرتمندتر را سرکوب می کند.
اگرچه تصمیمات اجتماعی بدون شک مهم هستند، سناریوهای تعاملی لازم برای بازآفرینی در شرایط آزمایشگاه می تواند چالش برانگیز باشد. پس چگونه می توانیم علوم اعصاب تصمیم گیری اجتماعی را به طور تجربی مطالعه کنیم؟ چه نوع ابزارهایی در دسترس هستند؟ این مقاله روشهای فعلی را که در درک تصمیمگیری اجتماعی به کار گرفته شدهاند، تشریح میکند و یافتههای تجربی را که از این زمینه به سرعت در حال رشد ظهور میکنند، مورد بحث قرار میدهد. ما به طور خاص بر تحقیقات علوم اعصاب در مورد این سؤالات مهم تمرکز می کنیم و یک نمای کلی از آنچه در حال حاضر در مورد اساس عصبی تصمیم گیری اجتماعی درک شده است ارائه می دهیم. اگرچه این سوالات تحقیقاتی اغلب در حوزه بزرگتر علوم اعصاب اجتماعی گنجانده شده است. ما در اینجا تمرکز خود را به عصب شناسی تصمیم گیری در تعاملات اجتماعی محدود می کنیم، بیشتر در زمینه بازی های تعاملی. بنابراین، ما تعداد زیادی از کارهای مهم (و بالقوه مرتبط) را در حوزه وسیعتر علوم اعصاب اجتماعی بررسی نمیکنیم. از جمله عصب شناسی تصمیم گیری اخلاقی، نظریه ذهن، پردازش چهره، نگرش نسبت به اعضای برونگروه و نقش قشر پیش پیشانی داخلی در شناخت اجتماعی به طور کلی.
ادامه مقاله رو که خوندم متوجه شدم بیشتر با دید آزمایشهای نظریه بازیها و مطالعههای fMRI اومده نواحی مختلف رو بررسی کرده و نظر داده.
لینک مقاله